آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

خورشید آریایی

من و خودم

غروب بود و هوا سرد  ،پس از مدتها فرصتی پیش آمده بود برای تنهایی... خودم را برداشتم رفتیم برای هواخوری ... خیلی وقت بود که با ((من ))تنها  نشده بودیم ،چقدر حرف برای گفتن داشتیم ... چه ساعتها و دقیقه ها بی هم گذرانده بودیم ...چقدر از هم غافل مانده بودیم .... رفتیم و رفتیم بی مقصد ... اینقدر گرم صحبت شدیم که سردی و تاریکی هوا یادمان رفت ... کوچه به کوچه ،خیابان به خیابان ،میرفتیم ،گوشمان نمیشنید صدای هیاهوی مردمان را و نه چشممان نمیدید این همه... گرم در آغوش هم بودیم و یاد قدیم کرده بودیم ...من و خودم چه دوستی دیرینی داشتیم و درتاریکی و روشنایی مونس راستین  یکدیگر بوده ایم ... ((من ))مدام میگفت...
15 آذر 1393
1